در حاشیه رفراندم در یونان

 

۵ ژوئیه ۲۰۱۵ رفراندمی که توسط حزب چپ گرای سیریزا فراخوانده شد و به اجر درآمد، سرانجام در فضایی شورانگیز و ملتهب هم در یونان٬ هم در میان مردم و حکومت در کشورهای اروپایی٬ و بخصوص در صف هیئت حکمه آلمان و شخص خانم مرکل که بر صندلی ریاست اتحادیه اروپا نشسته است، به پایان رسید. مردم در کشورهای اروپایی با شوق و در حمایت از مردم و دولت چپ گرای یونان٬ و حکومت ها با نگرانی٬  چشم براه نتیجه این رفراندم بودند.

اتکا به رای مستقیم مردم برای مقابله با قدرت های مطلقه در اروپا٬ زدن دست رد به سینه قدرت بانکها و سیستم به اتکا رای مردم ٬ در اولین قدم خواب را بر چشمان قدرتهای اروپایی حرام کرد.  این بیش از تاثیرات اقتصادی بسته پیشنهادی و محتوای مذاکرات است. جایی که دولت های اروپایی٬ از بریتانیا تا آلمان و فرانسه٬  با حساب باز کردن و تکیه بر بی قدرتی مطلق محکومین٬  دست راستی ترین سیاست های اقتصادی را به اجرا در میآورند٬ رای نه مردم یونان در این رفراندم قد علم کردن صریح و

شفاف محکومین وشیپور اعلام حضور نیرویی از پایین است برای دخالت در سرنوشت خود. این روند مستقل از نتیجه آن و مستقل از رهبری آن٬ مهر خود را بر آینده اروپا٬ اتحاد و گسیختگی آن زد. در مقابل این واقعیت است که قدرت های اروپایی و بانک ها سراسیمه به انواع تهدید ها  و خط و نشان کشیدن ها علیه مردم یونان متوسل شده اند.  

این رفراندم که بر سر قبول یا رد بسته پیشنهادی اتحادیه اروپا، که در یک کلام عبارت است از: معامله  دوطرفه "پول میدهیم  در مقابل برنامه تحمیل فقر و محرمیت بیشتری به مردم را فورا اجرا کنید"، معامله ای که توسط دانشگاهیان و اقتصاد دانان "با وجدان" عنوان شیک "اصلاحات اقتصادی" دارد٬  با رای منفی مردم یونان به پایان رسید. مردم یونان٬ علیرغم کمپین ترس و وحشتی که قدرت های اقتصادی علیه آنها براه انداختند و آنها را در لبه پرتگاه ناروشن اقتصادی قرار دانند٬ مقاومت کردند و  به سینه همگی شان دست رد زدند. مقاومتی که در سراسر جهان با احترام از طرف محرومین مواجه٬  و با خشم و کینه قدرت های اقتصادی روبرو شد.

 

متخصصین٬  قبول این پیشنهاد را تنها راه برون رفت از بحران اقتصادی و مالی یونان و تنها راه جلوگیری از ورشکستگی کامل دولت یونان اعلام کرده اند. در جهان سرمایه، جایی که پول و سرمایه و همه امکانات تولید ملزومات حیات آدمیزاد در دست اقلیتی است٬ این یک واقعیت است.  کلید رشد اقتصادی یونان در حال حاصر نه در دست دولت محلی که در دست  تروئیکا (شامل نمایندگان بانک مرکزی اروپا٬ صندوق بین المللی پول و اتحادیه اروپا) است.

مردم یونان در رفراندم ۵ ژوئیه٬  در منگنه و فشار "پول می دهیم تا  سطح زندگی مردم  را پایین و پا یین تر و به قعر ممکن برسانید"٬ به این انتخاب نه گفتند و دست رد محکمی بر سینه تعرض سرمایه زدند و آهنگ گسترش  فقر و فلاکت بیشتر را کند کردند.

تاثیرات سیاسی و اجتماعی این رفراندم٬ بریونان و بر اروپا اما از تاثیرات اقتصادی بی تردید بیشتر است. این رفراندم ضربه بزرگی به موقعیت اتحاد اروپا  و جایگاه آلمان در آن زد و روند خلا رهبری در صفوف بورژوازی اروپا را تسریع کرد. آیا یونان در اتحاد اروپا باقی خواهد ماند یا نه؟ آیا اسپانیا٬ و دیگر اعضا اتحاد اروپا٬ تحت تاثیر رویدادهای یونان تحولات مشابه را تجربه نخواهند کرد؟ آیا آمریکا از خلا رهبری در صفوف بورژوازی اروپا٬ با استفاده از شکاف های جانبی چون شکاف با روسیه و چین یا این و آن کشور غیراروپایی٬ استفاده نخواهد کرد و تلاش نخواهد کرد که موقعیت خود در اروپا را تقویت کند؟ همه و همه سوالهای بازی است که آینده اروپای واحد٬ دامنه رقابت ها در صفوف بورژوازی این کشورها در هاله ای از ابهام فرو میبرد. آنچه که مسلم است این واقعیت است که تناقضات بورژوازی غرب که دو دهه پس از جنگ سرد به قیمت تخریب خاورمیانه و تراشیدن انواع محور های شر لاینحل مانده بود٬ برای پاسخ گرفتن به خانه خود بازگشته است. بورژوازی غرب پیروز بر شرق٬ در تنگنای فقدان مدل رشد اقتصادی و  در بن بست٬ از طرف مردم محروم و به تنگ آمده از سیاست های ریاضت اقتصادی٬ مورد تعرض قرار گرفته است.

 

رفراندم یونان و رهبری

مردم یونان حق داشتند که به ریاضت اقتصادی بیشتر٬ به تحمیل حقارت و  تحکم و سروری تروئیکا و قدرت های بزرگ اقتصادی٬ چون آلمان٬ نه بگویند. این پیام٬ شورانگیزترین وجه تقابل مردم یونان با قدرت های بزرگ اقتصادی و بورژوازی انحصاری است.

با این وجود طرح رفراندم از طرف دولت یونان٬ راه حلی  است که قبل از هرچیز  قدرت دولت چپ گرا در رهبری جامعه را به زیر سوال برد.  دولت یونان می توانست مردم فاقد پول و سرمایه را در تنگنای فشار اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول٬ که همه قدرت مالی را در اختیار دارند٬ به پای رفراندم و رای نکشاند. این دولت میتوانست روند اوضاع را به سیر خودبخودی و مکانیزم های غیرقابل پیش بینی٬  نسپارد.  

این رفراندم٬ در اولین قدم خود٬  سرنوشت جامعه را به یک زورآزمایی بشدت نابرابر سپرد.  زور آزمایی بین مردم ترسیده و مرعوب شده از قدرت کشتار ماشین سرمایه و پول٬ با صاحبان این امکانات به نفع دولت هم که به پایان رسیده باشد٬ حاصل آن تنها گذاشتن محرومان در چنگال جدالهای عمیق تری است که بدون یک رهبری منسجم٬ قاطع٬ و مصمم٬ میتواند به برد محرومان نیانجامد.

دولت یونان روزی که به قدرت رسید با اعتماد عمیق و عظیمی که در یونان پشت سر داشت و با حمایت وسیعی که در سراسر جهان در میان جریانات چپ و کمونیست و پیشرو و همینطور طبقه کارگر داشت میتوانست با قدرت به هر اقدام خلاف جریانی دست بزند. همه از او قبول میکردند . از جمله می توانست با زدن زیر همه قروض دولت قبلی و مصادره سرمایه ها و علاوه بر دیپلماسی و مذاکره با اتحادیه اروپا اساسا تکیه و سرمایه گذاری بر حمایت جنبش های مترقی در سراسر جهان قادر بود یونان را زیر و رو کند. کاری که یک دولت کارگری با اعتماد به نفس میکند.

این خصلت دولت چپگرایی است٬ که نقشی بیش از یک گروه فشار و رهبری مقاومت٬ برای خود قائل نیست.  اطلاق دولت مارکسیست ها٬ به یک دولت چپگرا٬ بیش از آنکه چیزی در مورد مارکسیسم و انقلاب کارگری مورد نظر مارکس بگوید٬ اعلام کمونیست نبودن و داعیه انقلاب اقتصادی نداشتن است. هیچ دولت جدید بورژوایی تازه به قدرت رسیده٬ اسلامی و غیراسلامی٬ این گونه سرنوشت پیشروی٬ حفظ قدرت و پیاده کردن آمال و آروزهای طبقاتی خود را به قمار برد و باخت یک رفراندم گره نمی زند.

این ها روشی است که یک حزب کمونیستی که تنها و تنها بر پارلمان و مذاکره و مناسبات با بورژوازی اعمال قدرت نمی کنند٬ میتواند در روزهایی چون روزهای به قدرت رسیدن سیریزا بکار ببرد.

این گره کاهی است که در دل آن نیاز به یک حزب کمونیستی٬ که بخواهد و اشتهای آن را داشته باشد که در چنین روزهایی قدرت سیاسی را بگیرد بییش از پیش احساس میشود.

اروپا٬ از یونان و اسپانیا تا بریتانیا و فرانسه٬ از ایتالیا و ترکیه تا آلمان٬ تشنه کمونیسم و اعمال قدرت طبقه کارگر است. اروپا تشنه انقلاب اقتصادی ـ سیاسی است که بورژوازی در تنگنا و بن بست را٬ با خلع ید کامل از قدرت و با اشتراکی کردن تولید٬ و تبدیل تولید نه برای سود که برای رفع نیازهای تولید کنندگان٬ با سوسیالیسم برای همیشه به زیر بکشد.

ثریا شهابی

۶ ژوئیه ۲۰۱۵